It’s a fucked up situation. I don’t even know if I’m holding on or letting go.
ماه: فوریه 2018
The old man
I’m gonna miss the old man when he’s gone. I remember how he used to kiss me when I was a kid. I would get angry and scream at him because of his sharp mustache. “I don’t feel young and alive anymore”, he told me the other day. “Time passes in a snap of a finger, you wake up one day, you look at the mirror and see that you’ve aged 50 years without even noticing.”
Sure as shit I’m gonna miss the old man.
دیروز عصر دکتر ابتکار
دیروز عصر دکتر ابتکار جلسهای داشت با نمایندگان احزاب، نخبگان و کارآفرینان که در استانداری برگزار شد. این مساًله که اینجانب آنجا چه میکردم و چه ربطی به ما داشت خارج از بحث میباشد. تا آنجا که دستگیرمان شد هدف از جلسه بیشتر معرفی دستاوردهای استانداری در حوزهی زنان بود. گزارش عریض و طویلی هم آماده کرده بودند از طرحی به اسم «سما بانو» که با واکنش منفی حاضرین در جلسه روبهرو شد. به چند نفری هم تریبون رسید تا صحبتی کوتاه خطاب به دکتر ابتکار داشته باشند. دوستانمان از تریبونشان استفاده کرده تا انتقادات خود از استانداری و طرحهایی مانند «سما بانو» را به گوش دکتر ابتکار برسانند که با واکنش شدید دکتر فدایی و خانم حسینی روبهرو شدند. در مورد اشکالات این طرح «سما بانو» جداگانه خواهم نوشت.
اواسط جلسه، برای دقایقی خود دکتر ابتکار هم صحبت کرد. حرفهای چندان مهمی نزد و سخنانش بیشتر شبیه به یک دفاع نیمبند از روحانی و تصمیماتش بود، به همین سو یادداشت کم برداشتم. آرام و مسلّط بود، در سخنرانیش امّا تکرار مکررات کرد، به سوالات مطرح شده پاسخی نداد و سخنرانی کوتاهش را به تشریح برنامهی «توسعهی زن و خانواده در استان» اختصاص داد. انتقاد حاضرین نسبت به این موضوع که از نزدیک با آسیبهای اجتماعی روبهرو نشده را رد میکرد و اعتقاد داشت که از نزدیک با آسیب های اجتماعی آشناست و استنادش هم آماری بود که بهزیستی ارائه میکند. معتقد بود برای حل مشکلات اجتماعی، دولت توانایی و کارآمدی لازم برا حل مشکلات را ندارد و به جای ورود مستقیم به موضوع باید تنها قوانین و مقررات را تصویب کند، فضای امن و آرام برای فعالیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، و در نهایت زیرساختها را فراهم کند، البتّه بدون امنیتی کردن فضا. موافق حضور سازمانهای مردم نهاد در سیاستگذاریها بود و زاویهی دید متفاوت سمنها با دولت را تصحیحگر تصمیمات میدانست. در مورد به کار گیری زنان در دولت و کابینه به دفاع تمام قد از روحانی برخواست و گفت که بخشنامهای صادر کردهایم که طبق آن ۳۰ درصد هیئت دولت و پستهای مدیریتی در اختیار زنان قرار خواهد گرفت و به جد آن را پیگیری خواهیم کرد. ۶ معاون وزیر زن و ریاست زنان بر سازمانهای مختلف مانند هواپیمایی ایران ایر، سازمان زمین شناسی کشور و سازمان استاندارد کشور را گواهی میدانست بر اینکه روحانی در بحث حمایت از زنان از مواضعش عقب نشینی نکرده. گفت «با صرف محدودیت و تحکم و اجبار نمیتوانیم فرهنگ، دین، ارزشهای انقلاب را به پیش ببریم. به گفتوگوی بین نسلی نیاز داریم».
جلسهی پر سر و صدایی بود و اعتراض و فریاد و بحث زیاد داشت. مدیران جلسه هم به نظرم چندان خوب عمل نکردند و واکنششان به منتقدین کودکانه و غیرحرفهای بود. با نظرات ابتکار در مورد خیلی از مسائل موافق نیستم. اصولاً خاستگاه فرهنگی و چهارچوبهای فکریم با او متفاوت است. در نهایت هم به نظرم ابتکار در حد و اندازههای مولاوردی نیست. با این حال بودنش در کابینه را بهتر از نبودنش میدانم. در توانمندتر بودنش از بسیاری از مردان کابینه شکی ندارم.
This life came so close to never happening.
در هفتههای گذشته و از زمان اعتراض صلح آمیر ویدا موحد به «حجاب اجباری» که یکی از مشهورترین نمادهای جمهوری اسلامی است، دهها تن از زنان و حتی تعدادی از مردان در سرتاسر ایران راه ویدا موحد را پیش گرفته، به همان شیوهی صلحآمیز اعتراض خود را به حجاب اجباری نشان دادهاند.
این سرپیچی جسورانه علیه حجاب اجباری در تاریخ ۴۰سالهی انقلاب بیسابقه بوده. برای ما و معترضان، مبارزه علیه حجاب اجباری به این غایت است که زن کنترل بر بدنش را باز ستاند. و حال که در این اعتراضات زنان بدون روسری در کنار زنان محجبه که با افتخار چادر سر میکنند ایستادهاند، برایمان روشن است که جنبش شکل گرفته نه در مخالفت صرف با حجاب، که در مورد حق زنان در انتخاب پوشش است. چیزی که در طول قرن گذشته رهبران مختلف سعی در انکار آن از زنان ایرانی داشتهاند.
رضاشاه در قالب مدرنیزاسیون حجاب را ممنوع کرد که نتیجهاش خانه نشینی زنانی شد که نمیتوانستند تحمّل کنند پیش دید همگان بدون حجاب ظاهر شوند. در سال ۵۷ نیز پوشش حجاب اجباری اعلام شد.
تظاهرات اعتراض آمیر در لغو این حکم نیز ناکام بود و تظاهرکنندگان با شهار «یا روسری یا توسری» سرکوب شدند.
سالهای سال از آن زمان گذشته است، با این حال هنوز هم وقتی میآییم از حق و حقوق زنان و مشخصاً حجاب اجباری صحبت کنیم، میگویند: «الآن وقتش نیست. مشکلات بزرگتری داریم. اصلیات را ول کرده، به فرعیات چسبیدهاید.» جدا از اینکه این سخنان از منش اصلاحطلبی به دور است، همیشه برایم سوال بود که اگر ۴۰ سال گذشته وقتش نبوده و الآن هم وقتش نیست پس دیگر کی وقتش است؟ در نخستین روزهای انقلاب صدای زن را ممنوع کرده و گفتند: «الآن مشکلات بزرگتری داریم. صبر کنید بعداً حل میشود.» حجاب را اجباری کردند، حق رفتن به استادیوم را از زنان گرفتند. و ۴۰ سال است که زنان این مملکت منتظرند تا وقتش بشود و بتوانند مشکلاتشان را نه حل و فصل، که فقط بازگو کنند و به گوش جامعه برسانند.
مدتهاست که حتی فعالین حقوق زنان نیز حجاب اجباری را به عنوان اولویت دوم نسبت به مسائل دیگر مانند برابری سیاسی یا جنسیتی برشمردهاند. حتی کمپین یک میلیون امضاء که یکی از هماهنگترین تلاشهای برابریخواهان ایرانی در راه کسب حق و حقوق مساوی برای زنان بود و با هدف حمایت از رفع تبعیضهای قانونی علیه زنان به راه افتاده بود نیز، یک موضع گیری قوی در مورد حجاب نداشت.
تا کنون امّا، همانگونه که کمپین سرکوب شدهی یک میلیون امضا ثابت کرد مبارزه با سیاستهای تبعیض آمیز تغییری واقعی را به دنبال نداشته است. پس نسلی جوان از زنان ایرانی تمرکز خود را بر آشکارترین نماد تبعیض گذاشته اند که به عقیدهی بسیاری اساسیترین نماد تبعیض نیز هست. مخالفت با حجاب اجباری مخالفت با یک تکه لباس نیست. مبارزه برای مقام و کرامت زن است. اگر اجازهی انتخاب لباس با خود فرد نباشد، چگونه میخواهد مسئول انتخاب افکارش، طریقتش و دیگر انتخابهایش باشد؟
زنان ایرانی امّا در این راه مصمّم به نظر میرسند. جنبش زنان در ایران جوان است و کم تجربه. و با توجه به ماهیت جامعهی پدرسالارمان آشکار و هویدا است که راه درازی در پیش داریم. با این حال، زنان این نسل هوشمندانهترین راه که مقاومت مدنی باشد را انتخاب کردهاند تا پیامشان را به جامعه و حکومت برسانند.