Category: Thoughts

  • Then it hit me

    Recently I was checking one of my Github repositories that was supposed to be a weekend project that I came across something strange. First let me give you a little bit of back story:

    The project was simple. An easy managable wishlist app for all the things I’d like to purchase or I want my friends/family to get me on different occasions. Nothing fancy, no special features. Just a simple CRUD. That’s easy to do over a weekend, right? And it didn’t actually take much longer than that. But when I was checking the commits I saw that the first commit date goes back to three months ago. 3 months, that means 12 weeks and about 90 days to knock off a simple CRUD application with at most three pages.

    Now I wasn’t working on this app for the better part of this 3 months, I can say I knocked it off in 1 or 2 weekends and spent the rest of the time basically not giving a damn about this project. But It shook me to the core that from the moment I laid hands on this project, It took 3 months to finish it.That shook my to the core. Nevertheless the time I spent on deciding to start working on the idea.

    Anyway, I’m here with a better understanding on how I should manage and spend my time in the future, but still uncertain if I can change course to the right direction.

  • The number of kids who are left out of school is increasing. Why?

    The number of kids who are left out of school is increasing. Why? Because more people are loosing their income source, their homes, and that has a real effect on the kids.

    Right now, with covid-19, we’re about to witness thousands, if not millions of people lose their jobs or get evicted from their homes like never before. An eviction can often lead to homelessness which in itself can affect education of a child for years to come.

    Especially with the younger ones, because they are more dependent on other people to get them to school or provide them with proper tools for online education.

    The risk of missing out on school means a loss of education that could haunt kids throughout their lifetimes. So the cycle of poverty will continue and grow into adulthood. As bad as it is now, it’s only gonna get worse if the government don’t come up with a plan to assist damaged families.

    As always, it won’t. We’re completely on our own. Now if that ain’t a hostage situation, I don’t know what is.

  • Spending time with the “right” of people

    When you’re spending time with the “right” bunch of people, it ain’t matter if you don’t talk much. As long as somebody is filling the air, you could just listen and still enjoy your time.

  • Traditional marketing is dead

    Traditional marketing is dead. The era where you could advertise, call or spam your way into presence is over. Making sale calls won’t get you where you need to be today. The only way to win in this game is to be talked about by people. And no one talks about “the average” one. That’s why it’s important more than anytime, to be REMARKABLE.

  • ساعت مرگ من

    نکته‌ای که معمولاً دیر متوجهش می‌شویم این است که راهی برای جبران زمان‌های از دست رفته نداریم. در مواجهه با زمان تنها کاری که از دستمان برمی‌آید این است که به خودمان یادآوری کنیم وقت محدود است و انتخاب اینکه ثانیه‌ها و دقایقمان را به انجام چه کاری می‌گذرانیم موجودیت کوچک، گذرا و حقیرمان را تعریف می‌کند.

    من تقریباً ۲۵ ساله‌ام. مثل خیلی از هم سن و سال‌ها گاهی اوقات به این فکر می‌کنم که چه مدت از زندگیم باقی مانده. حتی با افزایش طول عمری که آن را مدیون علم پزشکی هستیم، وقت کافی برای انجام تمام کارهای دلخواهم وجود ندارد. اگر قرار باشد اندازهٔ متوسط عمر باقی مردان ایرانی عمر کنم، تقریباً بیش از یک سوم از زمانم را گذرانده‌ام.

    کوین کلی، سردبیر اسبق مجلهٔ WIRED زندگیش را به بخش‌های ۶ ماهه تقسیم کرده که در اینجا مفصلاً در مورد این تصمیمش توضیح داده. به طور خلاصه، دلیل انتخاب این نوع زمان بندی برایش این بوده که وقتی ۲۹ سال داشته، در اورشلیم «تکلیف معنوی‌»ای دریافت می‌کند که طبق آن باید طوری زندگی کند که گویی ۶ ماه از عمرش بیشتر باقی نمانده. کوین که حالا ۶۸ سال دارد معتقد است ۶ ماه برای انجام هرکاری کافیست. می‌گوید از لحظهٔ تصمیم‌گیری تا پایان هر پروژه به ۶ ماه زمان نیاز است. پس از خودش سوال می‌پرسد که به چند ۶ ماه در زندگیش نیاز دارد؟ در این سن و سال اگر خوش شانس باشد می‌تواند ۶ ماه‌های باقی‌مانده‌اش را با انگشتان دست بشمارد و این مسئله کمکش می‌کند انتخاب کارهایش را با دقت انجام دهد.

    من هم تصمیم گرفتم ایدهٔ روزهای باقیمانده را جدی بگیرم. امیدوارم با دقت به روزهای باقی‌مانده از عمرم هر ۲۴ ساعت ارزشمند را به درستی استفاده کنم و توجه، تمرکز و انرژیم را معطوف اشخاص و پروژه‌هایی کنم که برایم مهم‌ترند. هدف نهایی این است که بتوانم تصمیم بگیرم مهم‌ترین کارهایی که برای انجام دارم، کدامند.

    آنچه که می‌خواستم این بود که با هر دفعه بازکردن مرورگر، صفحه‌ای باز شود و روزهای باقی‌مانده‌ام را توی چشمم فرو کند. بعد هم با استفاده از همین وبلاگ به ثبت و ضبط فعالیت‌های روزمره بپردازم. اینطوری پیگیری روزهای هدر رفته هم برایم آسان‌تر می‌شد.

    اولین قدم این بود که میانگین امید به زندگی مردمی که در شرایط مشابه من هستند را در بیاورم. برای این کار از ویکیپدیا کمک گرفتم. سپس باید زمان باقیمانده از عمرم را محاسبه و تاریخ دقیقش را مشخص می‌کردم. بعد از آن هم نوبت نوشستن اسکریپتی برای صفحهٔ اول مرورگر بود که با هردفعه باز کردن مرورگر، این صفحه به صورت پیش‌فرض باز شود. اینطوری با توجه به اینکه تقریباً هرروز با اینترنت سر و کار دارم، حداقل روزی یک بار شمارنده را می‌دیدم.

    البته که هیچ تضمینی وجود ندارد که آدم چقدر عمر می‌کند. به همان اندازه که امکان دارد اندازهٔ متوسط عمر باقی مردمان زندگی کنم، این احتمال هم هست که زندگیم هر لحظه در پی یک سری حوادث تصادفی به پایان برسد. یا اینکه تا ۹۰ سالگی عمر کنم که در آن صورت خیلی خوشحال خواهم بود که باید ساعت مرگم را بازنشانی کنم. ولی فعلاً ساعت مرگ، با همان تاریخ تقریبی به کارش ادامه می‌دهد و کمک می‌کند تمرکزم را حفظ کنم. فکر نکنم دانستن تاریخ دقیق مرگم هم چیزی را تغییر دهد. در هر صورت زمان باقی‌مانده بسیار کوتاه است و مرگ بسیار نزدیک. هر لحظه هم نزدیک‌تر می‌شود. متاًسفم، ولی الآن هم کارهای مهم‌تری دارم که باید بهشان بپردازم.

  • I believe once in a while you should let your friends know their presence is appreciated

    I believe once in a while you should let your friends know their presence is appreciated. I know that sometimes you just can’t find the right words to show that appreciation. But I guess at the end of the day the best thing to do for them is to be honest with them. You just hope that your honesty doesn’t make them realize something they did not want to know.

  • فریده

    فریده صورتی شاداب و پرانرژی دارد. شور و اشتیاق و زندگی را اگر ۵ دقیقه کنارش باشی حس می‌کنی. راه رفتنش هم بدون قر و فر است و در نهایت آرامش. حالت پیش فرضش این است که بگوید و بخندد. اگر در حال خندیدن نباشد احتمالاً وسط یک بحث جدی بیابیدش. وارد بحث هم که می‌شود برایش فرقی نمی‌کند بندهٔ یک لا قبا جلویش نشسته‌ام یا رئیس جمهور آمریکا، با همه به جدیت بحث می‌کند. گوش شنوا دارد و نظرات مخالفش را می‌شنود. از لحاظ فکری از سالم‌ترین آدم‌هاییست که این دور و بر دیده‌ام. در این شرایط اجتماعی نابسامانی که داریم، مثل فریده اخلاق‌گرا بودن واقعا سخت است. از آن‌هاییست که در حین رانندگی بین خطوط می‌راند و لین عوض نمی‌کند و عمراً هم بوق نمی‌زند. در این یک مدت که میشناسمش همیشه تحسینش کرده‌ام.

    فریده عقایدی جالب دارد که با دیگر جوانان این اطراف کمی متفاوت است. بعد از تمام این سال‌ها، هنوز اصلاح را راه حل موثر برای شرایط موجود می‌داند. وضعیت هرچقدر هم که بد باشد بر خلاف خیلی‌ها ناامید نمی‌شود و می‌گوید انسان به امید زنده است و مطالبه‌گری. دشمن سرسخت سیگار و سیگارکش است و می‌گوید مالیات سیگار باید افزایش پیدا کند. فریده دوست خوبیست و ای کاش بلد بودم بهتر بنویسم تا قشنگ متوجه می‌شدید چه دوست خوبیست. اما همین کافیست که بگویم فریده از آن آدم‌هاییست که دوست داشتم بیشتر ازشان دور و برمان بود. دنیا جای زیباتری بود.

  • آزادی بیان

    آزادی بیان، یا همان حق ابراز عقاید شخصی به طور آزادانه. امروزه آزادی بیان را یکی از حقوق اساسی خود می‌دانیم و برای به دست آوردن و حفظ کردن آن تلاش می‌کنیم. اما آزادی بیان به چه معناست؟ زیر پوشش آزادی بیان این حق را داریم که هرچه دلمان خواست بگوییم؟ نه دقیقاً.

    محدودیت‌های آزادی بیان از این اصل اساسی ناشی می‌شوند که شما حق ندارید برای رسیدن به خواستهٔ خود به دیگران آسیب برسانید. به عبارت دیگر، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. آزادی بیان این حق را برای شما ایجاد می‌کند که آزادانه به ابراز عقاید خود بپردازید، استدلال‌های خود را مطرح کنید و در برابر آن‌چه بی‌عدالتی می‌دانید موضع‌گیری کنید. تا جایی که آگاهانه سخن خلاف واقع نگویید، نفرت‌پراکنی نکنید و مردم را به استفاده از نیروی زور تشویق نکنید باید این حق را داشته باشید که آزادانه آنچه در ذهنتان می‌گذرد را مطرح کنید.

    به همین سادگی.

  • آزادی بیان

    آزادی بیان. دو کلمه‌ای که باید ضامن برابری سیاسی باشند. اولین قدم سرکوب همین است که فرصت آزادانه صحبت کردن و ابراز عقیده کردن در مورد مسائل عمومی و دغدغه‌های سیاسی از اقلیتی سلب شود. پس آزادی بیان برای داشتن آزادی سیاسی ضروریست.

    با این حال، در تمام کشورها هستند افرادی که عقاید مختلف مذهبی را تهدیدآمیز می‌یابند، دگراندیشی را برنمی‌تابند و برای خود این حق را قائل می‌شوند که بر اساس نژاد، رنگ پوست، عقاید اجتماعی، اقلیتی را مورد آزار و اذیت قرار دهند. آنان که آزادی را برای خود می‌خواهند باید از خود بپرسند این آزادی را برای دیگران تا چه اندازه تحمل می‌کنند؟

    مشخصاً در هفته‌های گذشته، به دلیل وضعیت نابسامان معیشتی، اجتماعی و سیاسی حال حاضر کشور شاهد افزایش گفتمان نفرت‌پراکن در جامعه بودیم. روحانی به دلیل فیلترینگ تلگرام مورد هجمهٔ عظیم مردم قرار گرفت، جهانگیری به دلیل سخنانش در مورد دلار سرزنش شد، ظریف هم به دلیل صحبت‌هایش در مورد حقوق بهائیان با واکنش تند مردم مواجه شد. هجمه‌ای که گاهاً به دور از انصاف بود و به تسویه‌حساب‌های سیاسی بیشتر شبیه بود تا انتقاد. حمید رسایی هم امروز روحانی را منافق و مفسد فی‌العرض خواند و سزاوار محاکمه در دادگاه. در اینجا اما به درست یا غلط بودن هجمه‌ها کاری ندارم. معتقدم گفتمان نفرت انگیز و نفرت پراکن باید توسط تمام افراد مردود شناخته شود. سخنان حمید رسایی را مشخصاً توهین می‌دانم چرا که میلیون‌ها نفر از هم‌وطنانمان روحانی را به عنوان نماینده و رئیس جمهورشان انتخاب کرده‌اند.

    هستند کسانی که می‌پرسند: چرا با هتاکان برخورد نکنیم؟ پاسخشان در قانون اساسی کشور نهفته است. قانون اساسی ما حق آزادی بیان را برای مردم محفوظ می‌دارد. روحانی هم باید این را بپذیرد که به عنوان رئیس جمهور و دومین فرد قدرتمند کشور، به طور روزانه خطاب ناسزا و هتاکی قرار خواهد داشت. و مهم‌تر از آن، از این حق مردم دفاع کند که آزادانه نظرشان را آن‌گونه که دوست دارند راجع به او بگویند و منتشر کنند.

    باید این حق را به مردم بدهیم که آزادانه به بیان دیدگاه‌های خود بپردازند، حتی دیدگاه‌هایی که شدیدا مخالفشان هستیم، نه به این خاطر که حامی گفتمان نفرت‌انگیز هستیم، بلکه چون پس از سال‌ها زندگی در خفقان مطبوعاتی متوجه شده‌ایم که بدون داشتن حق آزادی بیان، ظرفیت هر فرد برای بیان دیدگاه هایش با تهدید روبرو خواهد شد. از این حق دفاع می‌کنیم چرا که در یک جامعهٔ متنوع که از قومیت‌های مختلف، باورها و عقاید مختلف و متنوع تشکیل شده، تلاش برای محدود کردن آزادی بیان سریعا به ابزاری برای ساکت کردن مخالفان تبدیل خواهد شد. از آزادی بیان دفاع می‌کنیم چرا که معتقدیم قدرتمندترین سلاح در مقابل گفتمان نفرت پراکن، نه سرکوب، که سخنرانی و گفتمان بیشتر است.

    صداهای تحمل که در مقابل صداهای توهین و خشونت صف می‌کشند، ارزش‌های درک و احترام متقابل در جامعه را پررنگ‌تر می‌کنند. مشخص است که همه با این دیدگاه در مورد حراست از آزادی بیان موافق نیستند که قابل درک است. اما در سال ۱۳۹۷ که هر شخصی با یک تلفن همراه، می‌تواند دیدگاه‌های توهین آمیزش را در سرتاسر دنیا پخش کند، این ایده که می‌توانیم جریان اطلاعات را کنترل کنیم مهجور است.