
رئیس جمهور بودن جنبههای دشوار بسیار زیادی دارد. البته مزایایی نیز با خود دارد. آشنایی با افراد خارقالعاده از سرتاسر کشور. مستقر بودن در دفتری که از طریقش میتوان در سرنوشت یک ملت تاثیرگذار بود. یکم نیروی هوایی. اما شاید بزرگترین هدیه غیرمنتظرهٔ این شغل زندگی در بالاخانهٔ محل کار است. برای سالهای متمادی زندگی من در رفت و آمدهای طولانی صرف شد. از خانهام در شیکاگو تا اسپرینگفیلد ایلینویز که محل کارم به عنوان سناتور ایالتی در آنجا واقع بود، و سپس به واشنگتن دی سی به عنوان سناتور ایالات متحده آمریکا. طی کردن این مسافتهای طولانی به این معنی بود که میبایست برای اینکه آن همسر و پدری باشم که میخواهم، بیشتر از پیش تلاش کنم. در هفت سال و نیم گذشته این مسافت طولانی به ۴۵ ثانیه تقلیل یافته. ۴۵ ثانیهای که برای پیمودن سالن پذیرایی تا دفتر بیضی ریاست جمهوری نیاز است. در نتیجه، قادر بودم زمان بسیار بیشتری در کنار دخترانم بگذرانم و شاهد رشد و تبدیل شدنشان به زنانی جوان و باهوش، بامزه، مهربان و فوقالعاده باشم. این شاهد بودن همیشه هم آسان نیست – به تماشا نشستن اینکه آماده میشوند لانه را ترک کنند. ولی چیزی که باعث میشود به آیندهٔ آنها خوشبین باشم این است که اکنون زمان خارقالعادهای برای زن بودن است. پیشرفتی که در ۱۰۰ سال گذشته، ۵۰ سال گذشته، و درست است، در ۸ سال گذشته داشتهایم، باعث شده زندگی دخترانم به میزان قابل توجهی بهتر از مادربزرگانشان باشد. این حرف را نه فقط به عنوان رئیس جمهور، که به عنوان یک فمینیست میگویم. در طول زندگی من، اساساً از بازار کاری که در آن زنان حق فعالیت در عناوین شغلی محدود و انگشت شماری داشتد به جایی رسیدهایم که نه تنها زنان نصف نیروی کار را تشکیل میدهند، بلکه در تمام بخشها پیشرو نیز هستند. از ورزش تا هوا و فضا، از هالیوود تا دادگاه عالی. شاهد این بودهام که شما زنان چگونه این آزادی را به دست آوردهاید که در مورد نحوهٔ زندگیتان تصمیم بگیرید و انتخاب کنید – در مورد بدنتان، در مورد تحصیلاتتان، در مورد شغل و امور مالیتان. آن روزهایی که برای دریافت کارت اعتباری به همسر نیاز داشتید به تاریخ پیوسته. در حقیقت زنان امروز، چه متاهل و چه مجرد، بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ از نظر مالی مستقل هستند. پس نباید مسیری که تا کنون آمدهایم را دست کم بگیریم. این کار بدخدمتی به تمام کسانی است که زندگیشان را صرف مبارزه در راه عدالت کردهاند. در عین حال، هنوز کارهای زیادی برای بهبود چشمانداز زندگی زنان در اینجا و سرتاسر جهان وجود دارد که باید انجامشان دهیم. و در حالی که من به کارکردن روی سیاستهای خوب ادامه خواهم داد – از حقوق برابر در ازای کار برابر گرفته تا حفاظت از حقوق باروری – تغییراتی هستند که هیچ ارتباطی با تصویب قوانین جدید ندارند. در حقیقت مهمترین تغییر احتمالاً ممکن است سختترین تغییر نیز باشد- و آن ایجاد تغییر در خودمان است.
در این مورد در اولین نشست «ایالت متحده زنان» که ماه ژوئن در کاخ سفید برگزار شد مفصل صحبت کردم. با اینکه راه زیادی را آمدهایم، هنوز هم ذهن اغلب ما با کلیشههایی در مورد اینکه مردان و زنان چگونه باید رفتار کنند بستهبندی شده است. یکی از قهرمانان زندگی من شرلی چیشولم است، اولین آفریقایی-آمریکایی که برای نامزدی ریاست جمهوری یک حزب اصلی کاندید شد. او یک بار گفته بود: «کلیشههای عاطفی، جنسی و روحی زنان از آنجایی آغاز میشود که دکتر میگوید: دختر است.» به خوبی میدانیم که این کلیشهها از سنین کودکی روی اینکه دختران چگونه خود را میبینند تاثیر میگذارند و این حس را به آنان اتقاء میکند که اگر به طور مشخص و از پیش تعیین شدهای رفتار نکنند ارزش کمتری در جامعه خواهند داشت. در حقیقت کلیشههای جنسیتی تمام ما را فارغ از جنسیت، هویت جنسی و گرایش جنسی تحت تاثیر قرار میدهند. مهمترین افراد زندگی من همیشه زنان بودهاند. من توسط مادری مجرد بزرگ شدم که عمدهٔ زندگی حرفهای خود را برای کمک به زنان کشورهای در حال توسعه صرف کرده. دیدم که مادربزرگم که در بزرگ کردن من به مادرم کمک میداد، چگونه برای پیمودن پلههای موفقیت در بانک محل خدمتش تلاش میکرد و به دلیل جنسیتش همیشه با درهای بسته مواجه میشد. من دیدهام که میشل چگونه میان مدیریت خانواده و داشتن حرفهای شلوغ تعادل برقرار کرده است. مانند بسیاری از مادران شاغل نگران قضاوتها و برخوردها بود که چگونه میان حرفه و وظایف مادری تعادل برقرار خواهد کرد، با اینکه میدانست تعداد کمی از مردم انتخابهای من را زیر سوال میبرند. و واقعیت این است زمانی که دخترانمان کوچکتر بودند، من معمولا به دور از خانه و در حال خدمت در مجلس قانونگذاری بودم، در حالی که با وظایفم به عنوان استاد حقوق در دانشگاه هم سر و کله میزدم. حالا که به عقب نگاه میکنم میبینم با اینکه گاهاً در انجام کارهای خانه کمک میدادم، ولی اکثر مواقع درگیر برنامهها و کارهای خودم بودم. بار مدیریت خانواده به طور نامتناسب و ناعادلانهای بر دوش میشل افتاده بود. بنابراین میخواهم فکر کنم که از چالشهای منحصر به فردی که زنان با آن مواجه هستند، آگاهم – و همین آگاهی فمینیست بودنم را شکل داده است. ولی باید اعتراف کنم وقتی که پدر دو دختر باشید، بیش از پیش در مورد اینکه چگونه کلیشههای جنسیتی در جامعه نفوذ دارند آگاهی پیدا خواهید کرد. نشانههای اجتماعی منتقل شده از طریق فرهنگ را درک خواهید کرد. فشار عظیمی که دختران تحمل میکنند تا به شکل خاصی لباس بپوشند و رفتار کنند و حتی فکر کنند را حس خواهید کرد. همین کلیشهها فهم و آگاهی من به عنوان یک مرد جوان را هم تحت تاثیر قرار داد. وقتی بدون پدر بزرگ شدم، زمان زیادی صرف کردم تا شخصیتم را کشف کنم، بفهمم دنیا چگونه به من نگاه میکند و اینکه میخواهم چگونه مردی باشم. این که درباره مردانگی پیامی از طرف جامعه دریافت کنی و باور کنی راهی درست و راهی غلط برای مرد بودن وجود دارد، آسان است. اما زمانی که بزرگتر شدم متوجه شدم ایدههایی که در مورد سرسخت بودن و باحال بودن داشتم با شخصیتی واقعی خودم فاصله داشت. این ایدهها یک تظاهر از جوانی و حس ناامنیای بود که در من وجود داشت. زندگی بسیار آسانتر شد زمانی که خود واقعیم را شناختم. پس باید از این محدودیتها عبور کنیم. این نگرش که دخترانمان باید سرسنگین و متین باشند و پسرانمان سرسخت باید تغییر کند. نگرشی که دخترانمان را به خاطر صحبت کردن با صدای بلند و پسرانمان را به خاطر اشک ریختن نکوهش میکند باید تغییر کند. باید این نگرش که زنان را به خاطر جنسیتشان نکوهش میکند و به مردان به خاطر جنسیتشان پاداش میدهد باید تغییر دهیم این نگرش که اجازهٔ آزار و اذیت زنان به طور روتین به زنان را میدهد حال چه در خیابان باشند و چه در فضای مجازی، باید تغییر کند. این نگرش که به مردان یاد میدهد از حضور و موفقت یک زن احساس خطر کنند باید تغییر کند. نگرشی که به مردان برای عوض کردن یک پوشک تبریک میگوید، پدران تمام وقت را مسخره و خجالت زده میکند و به زنان شاغل زخم زبان میزند باید تغییر کند. نگرشی که برای اعتماد به نفس، حس رقابت و بلندپروازی ارزش قائل است اما نه در صورتی که یک زن باشی، باید تغییر کند. اگر زن باشی به ناگهان «قلدر» به نظر میرسی و ناگهان همان ویژگیهایی که برای رسیدن به موفقیت نیاز داشتی تو را عقب نگه میدارند. باید این فرهنگ را تغییر دهیم که زنان به ویژه رنگین پوست را زیر زره بین بی رحمی خود قرار میدهد. میشل اغلب در این مورد صحبت میکند. حتی پس از رسیدن به موفقیت، هنوز به خودش شک و تردیدهایی داشت – باید نگران این میبود که آیا ظاهر و رفتار درست و قابل قبولی دارد؟ نکند یک وقت مدعی یا زیادی «عصبانی» به نظر برسد. به عنوان یک پدر یا مادر، کمک دادن به فرزندان برای اینکه این محدودیتها را کنار بزنند یک فرآیند یادگیری مداوم است. میشل و من دخترانمان را طوری بزرگ کردیم که اگر با استاندارد دوگانهای در رابطه با جنسیت یا نژادشان برخورد کردند با آن مقابله کنند. حتی اگر متوجه شدند این اتفاق راجع به شخص دیگری در حال وقوع است باید با آن مقابله کنند. مهم است الگوهایی داشته باشند که در فیلد تخصصشان به بالاترین درجات برسند. و بله، مهم است که پدرشان یک فمینیست است، چرا که الآن این را از تمام مردان انتظار دارند.
مقابله با تبعیض جنسیتی وظیفهٔ مردان نیز هست. به عنوان شوهر یا شریک یا دوست پسر باید سخت تلاش کنیم و آگاه باشیم تا روابطی واقعا برابر با شریکمان شکل دهیم. خبر خوب این است که هرکجای کشور، و حتی سرتاسر جهان که میروم، میبینم که مردم سعی دارند فرضیههای به تاریخ پیوسته در مورد نقشهای جنسیتی را کنار بزنند. از مردان جوانی که به کمپین «ما هم مسئولیم» پیوستند تا تعرضات جنسی در محوطه دانشگاه را ریشهکن کنند، تا زنانی که به اولین تکاورهای ارتشمان تبدیل شدند، نسل شما نمیپذیرد که با تفکرات قدیمی محدود شود. شما به همه ما کمک میدهید تا متوجه شویم پیروی از عقبماندگی و مفهومی خشک و سخت از هویت برای هیچکس، مرد، زن، همجنسگرا، دگرجنسگرا، تراجنسیتی یا غیره، خوب نیست. این کلیشهها توانایی ما برای اینکه خودمان باشیم را محدود میکنند. در این پاییز یک انتخابات تاریخی پیش رو داریم. دویست و چهل سال پس از تاسیس کشورمان، و تقریبا صد سال پس از آنکه زنان بالاخره حق رای به دست آوردند، یک زن نامزد ریاست جمهوری یکی از احزاب اصلی شده است. فارغ از دیدگاههای سیاسیتان، این یک لحظه تاریخی برای آمریکا است. و این فقط یک مثال دیگر از این است که زنان چه مسیر طولانیای را به سمت برابری پیمودهاند. میخواهم تمام دختران و پسرانمان بدانند که این میراث آنهاست. میخواهم بدانند که داستان ما نه فقط دربارهٔ بنجامین فرانکلینها، که در مورد هریت تابمنها نیز هست. از آنها میخواهم نقش خود را ایفا کنند در تضمین اینکه آمریکا مکانی است که هر کودک میتواند در زندگیش به آنچه میخواهد برسد. فمینیسم قرن بیست و یکم در همین مورد است: ایده این است که زمانی که همه با هم برابر باشیم، آزادتر خواهیم بود. -باراک اوباما، چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحدهٔ آمریکا. -برگردان از امیرمسعود مهرابیان
Leave a Reply