پنجشنبهٔ هفتهای که گذشت نشست منطقهای حزب اتحاد برگزار شد. مراسم به یاد چمران بود. حمیدرضا جلایی پور و علی شکوری راد و ریحانه طباطبایی نیز از تهران آمده بودند. شکوری راد مردی بود خونسرد و مسلط. مشارکتی سابق که بر خلاف گفتهٔ منتقدینش دیدگاههایی منطقی داشت و آنطور که گفته میشود رادیکال نبود. جلایی پور که جامعهشناس است مستدل صحبت میکرد و البتّه صریحاللهجه. در این دقایقی که صحبت کرد تمام صحبتهایش با استناد به آمار بود. ریحانه طباطبایی روزنامه نگار اصلاح طلبیست که در ۱۰ سال گذشته ۴ بار زندانی شده. کوتاه صحبت کرد، ولی مختصر و مفید. جلسه بیشتر از سه ساعت طول کشید و تا حدودی خلاصه کردم، با این حال هنوز بلند است. اگر حوصلهٔ خواندن تمام متن را ندارید، نگاهی به صحبتهای جلاییپور بندازید. انگار نه انگار پسرش را دو ماه است در زندان انداختهاند، پیرمرد دل و جگر داشت. یادداشتها به ترتیب سخنرانی هستند.
شکوری راد:
«…
گفت: تو را فرصت تعلیم هست؟
گفت: هست.
گفت که ای خسته ترین رهنورد،
سوخته و ساختهی گرم و سرد،
بر رُخت از گردش ایّام گرد.
چیست برازنده ی بالای مرد؟
گفت: درد»
«آن چیزی که شهید چمران را شهید چمران کرده، دکتر شریعتی را دکتر شریعتی کرده و موجب شده که ما امروز در حزب جمع شویم و فعالیت کنیم همین درد است. دردی که درد مردم، کشور و آحاد جامعه است موجب شده که دور هم جمع شویم و بخواهیم چارهای بیندیشیم.»
«دردی که در جامعه داریم این است که کشورمان خوب اداره نمیشود.»
«آن چیزی که در حقیقت باعث میشود این درد پیدا بشود این است که نظام سیاسی ما ملغمهای است از دموکراسی و توتالیتریسم. نمیخوام از این واژه استفادهٔ منفی بکنم. بلکه فقط میخواهم توصیف بکنم و بگویم نظام سیاسی که در قانون اساسی ما تبیین شده از طرفی یک اقتدار زیاد به یک شخص میدهد و از یک طرف دیگر به مردم مجال میدهد که انتخاب بکنند.»
«چالشی که بعد از انقلاب داشتهایم این بوده که وزن هرکدام از اینها چقدر باشد.»
«ما اصلاحطلبها اعتقادمان بر این است که با قرائت دموکراتیک از قانون اساسی میشود بسیاری از مشکلات را حل کرد و بسیاری از چالشها را برطرف کرد.»
«در آن طرف نیروهای صادق جریان مقابل معتقدند که دموکراسی چاره درد جامعهٔ ما نیست، بلکه اگر کل اختیارات را به یک فرد مصلح و مردمدار بدهیم، این میتواند جامعه را به سرمنزل مقصود برساند.»
«از نظر سیاسی دشوارترین شرایطی که حداقل من در عمر سیاسی خود تجربه کردهام همین اوقاتی است که الآن در آن به سر میبریم.»
«ما همیشه یک افق مد نظر خود داشتهایم. میدانستیم که این افق هست، ما میخواهیم به سمتش حرکت کنیم و طبیعتا موانعی وجود دارد. ولی الآن شرایط به گونهایست که عملاً افق پیش رو روشن نیست.»
«سابقاً که مردم با ما موجه میشدند سوال میپرسیدند که برای بهبود اوضاع چه باید کرد؟ ولی الآن دیگر این سوال را کمتر میشنویم و مردم که به ما میرسند سوالشان این است که چه قرار است بشود؟ نمیگویند چه باید کرد. یعنی انگار دیگر افقی نداریم که برایمان سوال باشد چطور باید به آن برسیم. فقط منتظریم که ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد.»
«عوامل موثر در پاسخ به اینکه حالا چه میشود یکی قدرتهای خارج از مرزها هستند و دیگری قدرتی که درون مرزها حاکم است. و ما که قدرت ازمان سلب شده انگار باید منتظر باشیم تا ببینیم چه میشود چرا که فاعلیت تا حد زیادی از ما گرفته شده و به انفعال رسیدهایم.»
«رسالت ما حفظ گفتمان اصیل اصلاحات است. آن گفتمانی که تمایلات خاص شخصی و منطقهای و قومی به آن بسته نشده و به رستگاری جامعهٔ ایرانی و توسعه میاندیشد.»
«این گفتمان در شخص آقای خاتمی متجلی است. نه اینکه ما شخص محور باشیم. ولی این را میدانیم که این گفتمان توسط ایشان آغاز و تا به امروز حفظ شده.»
«رسالت دیگر ما تربیت نیرو و کادرسازی است. در گذشته فعالیتهایی کردیم که حین آنان کادرسازی صورت گرفته. این باید »
«در فرآیند کار جبههای باید بر اساس میزان کاری که انجام میدهیم تاثیرگذاری داشته باشیم. نه ادعای زیادی بکنیم و نه سهمخواهی بکنیم. یعنی بیش از آنکه حرف بزنیم باید عمل کنیم. عمل شایسته هم منزلت میآورد و هم امکان تاثیرگذاری را بیشتر میکند.»
«تجربهٔ ما در سالهای گذشته نشان داده هرگاه که عمل درست انجام دادهایم توانستیم تاثیرگذاری داشته باشیم.»
«یک سری خط قرمز ملی داریم، یک سری خط قرمز حاکمیتی داریم و یک سری خطوط قرمز مربوط به مردم هستند. مردم هم خط قرمز دارند و اگر از یک حدی جلوتر برویم بین ما و مردم جدایی ایجاد میشود. این خط قرمزها را باید تعریف کنیم و بعد ببینیم هدفمان از اینکه میگوییم از بعضی از خطوط قرمز عبور کنیم چیست؟»
«همیشه گفتهام که حرف درست زدن با حرف موثرزدن متفاوت است. ما که در حزب جمع شدیم هویتمان با دانشجو و روشنفکر و روزنامه نگار فرق میکند. ما میخواهیم معطوف به نتیجه کار کنیم. نمیخواهیم فقط حرف درست بزنیم، میخواهیم حرف درستی بزنیم که از دلش نتیجهای نیز حاصل شود.»
«حرف درست مطلق زدن کار روشنفکر است. آرمانخواهی کار دانشجوست. روشنگری کار روزنامهنگار است. نه اینکه اینها کار ما نیست، ولی ما یک چیزی غیر از اینها نیز هستیم. ما میگوییم حرف درست بزنید، روشنگری بکنید، آرمانخواهی بکنید منتها معطوف به نتیجه.»
«اگر جایی انتقاد داریم و آن انتقاد را مطرح نمیکنیم به این معنی نیست که میترسیم. ما که حرفهایمان را زده و هزینهها را دادهایم. بنا بود بترسیم از اول میترسیدیم. ولی الآن در حقیقت داریم نگاه میکنیم نتیجهٔ این حرف و انتقاد چه خواهد بود.»
«بر خلاف اول انقلاب، ما به این دریافت رسیدهایم که ظرفیتهای کوچک را نیز نادیده نگیریم و از آنها استفاده بکنیم.»
«فراکسیون امید یک ظرفیت است برای اصلاحات. حالا اگر ظرفیتش اینقدر است، با زدنش افزایش پیدا میکند؟ دکتر عارف یک ظرفیت است، موسوی لاری، مرعشی ظرفیت هستند.»
«هیچ ظرفیتی را نباید نادیده گرفت و از دست داد. با یک طرفی مقابل هستیم که بسیار قدرتمند است. پایههای اقتدارش روی نظامیها، دستگاه تبلیغاتی و یک ثروت زیاد نهاده شده. سرمایهٔ ما چیست؟ همین جمعیت. همین نیرویی که رفته ۲ سال زندان کشیده و سرافراز آمده بیرون. سرمایهمان آنیست که شغلش را از دست داده ولی اصلاح طلبی را رها نکرده. سرمایهٔمان آنیست که حاضر است شب انتخابات بیدار بماند و کار بکند برای اصلاح طلبی. تمام اینها سرمایه است و هیچکدامشان را نباید نادیده بگیریم. به همین راحتی هم نباید کسی را انکار بکنیم و کنار بزنیم.»
«اگر میخواهیم در کنش سیاسی دستاورد داشته باشیم باید تمام ظرفیتها را در جایگاه مناسب استفاده کنیم. نتیجهٔ این امر میشود یک کنش سیاسی موثر مبتنی بر شرایط حاضر و درک عینیت جامعه.»
«موقعی ما اصلاح طلب احساسی بودیم. الآن تبدیل شدیم به اصلاح طلبهای عقلانی.»
«جوانترها تمایز بین حق و استفاده از حق را قائل نمیشوند. بعضی وقتها فکر میکنند اگر چیزی حقمان است حتماً باید از این حق استفاده کنیم. کما اینکه اگر در رانندگی بخواهید از حقتان استفاده کنید هرروز تصادف میکنید. در عرصهٔ سیاسی همین است. خیلی جاها باید حقمان را فروگذار بکنیم تا به نتیجهٔ دلخواه برسیم.»
«در مورد حرب، در کشورهای دیگر احزاب میتوانند راجع به هر موضوعی بحث بکنند. ولی در کشور ما حزب سقف دارد و طبق قانون اساسی سیاستگذاریهای کلان بر عهدهٔ رهبری است. یعنی احزاب نمیتوانند وارد سیاستگذاریهای کلان شوند. خب این یکی از مشکلاتیست که ما داریم. حالا اگر در این شرایط میخواهیم حزب بزنیم باید این را بفهمیم که نمیتوانیم به موضوعاتی ورود بکنیم. اینها را اگر درک بکنیم حد انتظاراتمان منطقی میشود و سپس میتوانیم از دلش نتیجهای بیرون بیاوریم که دچار سرخوردگی نشویم. بدانیم در چه شرایطی داریم کار میکنیم.»
«بنده قبول دارم که اصلاح طلبها برای نظام نقش سوپاپ اطمینان را بازی کردهاند. ما میگوییم چون اصلاح طلب هستیم نمیخواهیم نظام فروپاشی بکند. به همین دلیل اقدامات ما منجر به جلوگیری از فروپاشی شده. حالا یکی ممکن است بگوید شما که از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی جلوگیری کردید بنابراین همه چیزش را تائید میکنید. که خیر، اینطور نیست. ما میگوییم اگر این نظام فرو بپاشد باید ببینیم آلترنیتیوش چیست. اگز تضمینی وجود دارد برای یک جایگزین بهتر که بگذارید فرو بپاشد. ولی اگر تضمینی وجود ندارد بگذارید همین را اصلاح کنیم که هزینههای زیادی بر کشور و مردم تحمیل نشود.»
«اصلاح طلبها جلوگیری میکنند از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی به دلیل اینکه هزینهٔ فروپاشی به مراتب بیشتر از آن چیزیست که مردم امروز متحمل میشوند»
«در مورد آقای روحانی، این که ما پشیمان نیستیم یک واقعیت است. بهترین تصمیم را در شرایط آن موقع گرفتیم، الآن از چی پشیمان باشیم؟»
«روحانی کسی است که ما اصلاحطلبها با عسل هم نمیتوانستیم بخوریمش. در سال ۹۲ یکی از اتفاقات عجیب این بود که ما عقلاً به این نتیجه رسیدیم به کسی که به هیچ وجه احساسمان با او همراهی نمیکرد رای بدهیم. عقلمان را بر احساسمان غلبه دادیم، نتیجه و دستاورد هم داشته و پشیمان هم نیستم. با این حال هیچوقت فکر نکردیم روحانی اصلاح طلب است.»
«ذرهای تردید نکنید دستاورد بزرگی که در این مملکت داشتهایم امضای برجام بوده و میشود از آن با تمام وجود دفاع کرد.»
«اگر برجام نبود تا الآن نفت در برابر غذا شده بودیم. دو میلیون کودک به خاطر نبود دارو مرده بودند. کلی زندگی از هم متلاشی شده بود. بالاخره در شرایطی برجام را به امضا رساندیم که نه ارز داشتیم و نه سرمایهٔ دیگری.»
«با شعار نجات کشور به روحانی رای دادیم. »
جلایی پور:
«ابتدا یادی بکنم از مرحوم شریعتی و شهید چمران و همین آقای قانعی راد. اگر دوستان دقت کرده باشند اینها آدمهایی بودند که با معنا زندگی کردند و خیلی هم برای جامعه مفید بودند. علت این مفید بودن آگاهی و اخلاقگرا بودنشان بود.»
«ساختار حزبی به صورتیست که نیروهای کیفی جامعه را تشویق نمیکند که بیایند و کار حزبی بکنند.»
«یکی از ویژگیهای شرایط ورود یک جامعهٔ سیاسی به مرحلهٔ تحکیم دموکراسی این است که همهٔ نیروها، از دولت گرفته تا نیروهای اصلی سیاسی، همه نظام رقابتی حزبی را بپذیرند.»
«در بستری داریم کار میکنیم که همه باید زحمت بکشند و پاداش نگیرند تا به آن مرحلهٔ تثبیت برسیم.»
«خزب اتحاد یک حزب توسعهگرا، دموکراتیک و عدالتخواه است. حزبیست که به پیشرفت و آبادی کشور فکر میکند. نه توسعهٔ آمرانه، بلکه توسعهٔ دموکراتیکی که مردم در آن مشارکت داشته باشند.»
«افرادی که در حزب فعالیت میکنند باید به این سه مورد به شدت حساس و پایبند باشند.»
«همه فکر میکردند چون دبیرکل مشارکت رضا خاتمی بود پس حزبیست که به دولت وصل است. ولی باور کنید مشارکت از پایین جوشید.»
«فضای آنلاین را باید جدی گرفت. چون جذابیت ما گفتمانی است و این موضوع در فضای آنلاین در جریان است. ما باید حامل تحلیلهای راهگشا باشیم.»
«اتحاد مشکل بودجه دارد و به همین دلیل روزنامهٔ رسمی ندارد، ولی اگر داشت هم موثر نبود. در حال حاضر مهمترین روزنامههای اصلاح طلب در بهترین حالت ده هزار فروش دارند. لذا اثرگذاری در فضاهای آنلاین شکل میگیرد.»
«در مورد کارنامهٔ ۴۰ ساله انقلاب برخی معتقدند که سیاه سیاه است. برخی نیز معتقدند که سفید سفید است. ولی من معتقدم در جایی بین این دو قرار داریم. بر اساس ۲۵ شاخص در سطح جهانی اگر رنکینگ ایران را بگیریم، یک جامعهٔ متوسط هستیم. ایران به لحاظ آموزش، بهداشت و درمان جزو ۲۰ کشور بالای جهان است. ایران واقعا یک کشور استبدادی نیست آنطور که یک عده دارند تبلیغ میکنند. ایران با مشارکت مردم روبروست ولی در مشارکتش اخلال هست و هنوز دموکراتیک نیست، عدهای مقاومت میکنند.»
«ایران بر خلاف مثلا مصر و پاکستان، مسئله بنیادگرایی را خیلی خوب مهار کرده.»
«من قبل از انقلاب هم به کرمان آمدهام و اینجا کار کردهام. همین جلسه نمایانگر مدرنیت جامعهٔ ایران است. نگاهمان سیاه و سفید نباشد، تحلیلی و تبیینی نگاه کنیم.»
«انقلاب، بخشی از تحول اجتماعیست و یک باره به اتفاق میافتد. با مفهومی روبرو هستیم به نام عواقب ناخواستهٔ رفتار.»
«تالکوت پارسونز که نظریهٔ جامعه مدرن را داد در پاسخ به این سوال که جامعه مدرن یعنی چه؟ پاسخ داد آمریکا.»
«راجع به کارنامهٔ ۲۰ سالهٔ اصلاحات بعضاً معتقدید که از ابتدا تا کنون تماماً حرفهای تکراری زده شده. حالا اگر حرفتان این باشد که چرا همیشه حرفهای غلط تکرار میشود، این حرفتان درست است. یعنی اگر مثلا بیایید بگویید مسیری که اصلاحات میرود و میخواهد جامعه را بر اساس روشهای اصلاحی تغییر بدهد به جایی نمیرسد و باید انقلاب کنیم، خب این یک حرف جدید است و حالا اگر کسی میتواند دفاع کند، بیاید دفاع کند. اما من میگویم اصلاحات یک حرف درست را دارد میزند. چه اشکالی دارد؟ ۵۰ سال دیگر هم بزند. مگر اینکه کسی بیاید و بگوید که اصلاحات دارد حرف غلطی میزند و چرا حرف غلط را تکرار میکند؟»
«عدهای پیدا شدند این حرفها را زدند. گفتند که اصلاحات نتیجه نمیدهد و باید رفراندوم برگزار کنیم. خب چه شد؟ حسابش را نکردید این رفراندوم کجا باید انجام شود و توسط کی باید انجام دهد؟ اگر با این شرایط قانون اساسی به رفراندوم گذاشته شود ارزیابی من این است که امتیازاتی که مردم در همین قانون اساسی دارند را نیز از دست میدهند. الکی که نیست. مگر اینکه کسی پیدا شود و بحث کند که اگر رفراندوم برگزار شود هم مردم میایند، هم میشود برگزارش کرد و هم میشود قانون اساسی سوئیس را برایش نوشت. ولی اصلا این حرفها را نزدند. فقط محیط را یکی دو روز تحت تاثیر قرار دادند.»
«یک تعداد محدودی پیدا شدند و گفتند نه اصلاح طلب، نه اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا. بعد از آن چکار کردند؟ اصلا مگر اصلاحطلبان جلوی کسی را گرفتهاند؟ اگر کسی میگوید تموم شد ماجرا، ماجرایی را شروع کنند و ما نیز دعایشان میکنیم و میگوییم شما بیایید سیستم را دموکراتیک کنید.»
«ما بررسی کردیم که در ۱۰ شهر اعتراضات صورت گرفته، ۱۱۰ هزار نفر اعتراض کردند. ولی این شعار اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم شد ماجرا مربوط به جلوی دانشگاه و زیر ۵۰ نفر بوده. آن هم در یک لحظهی این انتخابات. این را هی بی بی سی و من و تو پخش کرد تا تبدیل شد به شعار همه. الآن هم شما گفتید که مردم دیگر خسته شدهاند. والا نظرسنجی ها این شعار را نشان نمیدهند.»
«اصلاحات هنوز قابل دفاع است. چرا دفاع نکنیم و شرمنده باشیم؟»
«یک نقد به اصلاحات وارد است که به فقرا توجه نکرده.»
«اگر توجه کنید از ۸۴ به بعد اصلاح طلبها حواسشان جمع شده و ۱۰ تا کاندید وارد انتخابات نمیکنند. ۸۸ تا آقای موسوی آمد، آقای خاتمی رفت کنار. اگر این کار را نمیکردند نشان میداد که مثل تندروها از روزگار درس نمیگیریم. تندروها همیشه یک حرف را میزنند و با واقعیت نیز کاری ندارند.»
«متاسفانه عدهای در کشور ما یک چیزهایی را تبدیل کردهاند به هویت جمهوری اسلامی. مثلا پوشش زنان و اینکه خانمها نباید در ورزشگاه حضور یابند. ببینید چجوری محکم هم جلویش میایستند. ولی بالاخره همین روحانی ایستادگی کرد و دیشب در ورزشگاه آزادی باز شد. به نظر من این یک قدم بود و تبدیل به خبری جهانی شد. حالا شما ممکن است بگویید این چیز مهمی نیست ولی به نظر من خیلی مهم است.»
«نیروی سیاسی باید واقعگرایانه وعده بدهد و پای وعدههایش نیز بایستد.»
«در جبهه اصلاحات آنهایی که توانستهاند تاثیری بر افکار عمومی داشته باشند نیروهای وا داده نیستند و پای صحبتهایشان ایستادهاند. اگر اینگونه نبود که برایمان پرونده درست نمیکردند، بادمان میزدند.»
«فرمودید که مشکلات حل نشده. خب نشده، ما باید کوشش کنیم حل شود. در جامعهٔ مدرن دائم مشکلات تولید میشود و جامعهٔ مدرن همیشه با انفجار انتظارات مواجه است. هیچوقت هم این انتظارات با واقعیات تطابق ندارند و همیشه میان انتظارات و واقعیات شکاف هست. لذا باید تلاش کنیم آن مشکلات را کم کنیم.»
«حزب اتحاد از سهم اصلاح طلبان در ادارهٔ کشور دفاع میکند. ولی یادتان باشد که اتحاد حزب سهمخواهی نیست. اگر به شورا و مجلس راه پیدا نکردیم باید اصلاح طلبی را تعطیل کنیم؟»
«این مجلس مجلس ششم نیست، ولی همین که اکثریتش دست تندروها نیست، با تمام مشکلاتش باز بهتر از مجلس قبلیست. علی مطهری که در شیراز نگذاشتند سخنرانی کند شده نائب رئیس مجلس. عارف شده رئیس کمیسیون آموزش. »
«راه اندازی شوراهای شهر کار خوبی بوده که انجام شده. در تهران شهرداری که تا خرخره بدهکار بوده الآن ارتفاع شهر را نمیفروشد، ولی چون در شهرداری دزدی نمیشود خرجش را در میآورد و بدهیهایش را میدهد. ملت یک شورای ۲۱ نفره انتخاب کردهاند و فضایی درست شده که در آن دزدی نمیشود کرد. خب این یک خدمت به کشور است. واقعا در شهرداری تهران اصراف میشد.»
«اگر روحانی رئیس جمهور نبود الان کسی رئیس جمهور بود که احتمالا فرهاد رهبر معاون اولش بود. فرهاد رهبر هرچه استاد در دانشگاه آزاد بوده را اخراج کرده و ۳۰۰۰ استاد با بورسیه قلابی را استخدام کرده و عضو هیئت علمی کرده. حالا فکر کنید این آقای فرهاد رهبر به جای آقای جهانگیری بود. قبول دارم که روحانی خیلی کارهای دیگر هم باید انجام دهد، ولی به عنوان نیروهایی که در این کشور داریم واقعگرایانه کار میکنیم، همین اتفاقاتی که افتاده را نمیتوانیم نادیده بگیریم.»
ریحانه طباطبایی:
«به عنوان آدمی که در دولت همین آقای روحانی دوبار حکمم اجرا شده و زندان رفتهام، نظرم با دوستان منتقد کمی متفاوت است. فکر میکنم باید کمی به خودمان نگاه کنیم و یادمان بیاید چه شد. سال ۹۲ که با آقای خاتمی در مورد کاندیداتوری آقای روحانی صحبت میکردیم ایشان گفتند اگر آقای روحانی رای بیاورد و تمام نهادهای انتصابی مانند سپاه، شورای نگهبان و مجلس خبرگان و همهٔ اینها با آقای روحانی هماهنگ باشند، بعد از پایان ۸ ساله ایشان تازه برمیگردیم به نقطهٔ ۸۴. خب در این سالها دیدهایم این نهادها نه تنها با آقای روحانی هیچ هماهنگی نداشتهاند که همه جوره کارشکنی نیز کردهاند.»
«ما توقع نداشتیم که روحانی، میرحسین باشد یا خاتمی باشد. روحانی همان آدمیست که ۲۵ بهمن ۸۹ آن حرفها را زد. ولی امروز دیگر آن حرفها را نمیزند و جور دیگری عمل میکند.»
«در مورد تلگرام و خیلی از مسائل دیگری که پیش آمده، ما یک نهاد خیلی قدرتمند داریم به اسم قوهٔ قضاییه که روحانی نمیتواند در مقابلش هر کاری انجام دهد.»
«بخشی از نقد هم به خودمان برمیگردد که نشستهایم ببینیم روحانی چه میگوید یا خاتمی چه میگوید یا شورای مرکزی چه میکند. استانها در این مدت که حزب تشکیل شده مگر چقدر جلسات عمومی گذاشتهاند؟»
«صحبتی که بارها در کمیتهٔ مناطق داشتهایم این بوده که استانها جلسه و کلاسهای آموزشی بگذارند. در آینده که دوباره قرار شد لیست ببندیم چقدر کادرسازی در استان انجام شده؟ این نقطه ضعف به خودمان برمیگردد. روحانی محصول ماست. حکومت محصول ماست. »
در آخر قرار شد گزارش جلسه را امتداد کار کند. خبری شد، لینک میدهم.